عوامل و دلایل گسترش جنگ ایران و عراق (1)
مقدمه
در 31 شهریور ماه 1359، جنگ ایران و عراق با هجوم سراسری ارتش عراق به استانهای غربی ایران و حملات هوایی گسترده این کشور به مراکز مهم نظامی، سیاسی و اقتصادی ایران آغاز شد و تا برقراری آتش بس مؤثر در 29 مرداد ماه 1367 ادامه یافت. در طول هشت سال جنگ، دو طرف درگیر با توجه به این اصل روابط بین الملل که اتحاد و ائتلاف یکی از منابع قدرت است کوشیدند تا با جلب حمایت کشورهای دیگر بر توان خود بیفزایند و از افزایش قدرت کشور مقابل جلوگیری کنند. تخریب روابط و مناسبات کشورها با طرف دیگر جنگ بعد دیگری از این تلاش بود. از آن جا که جنگ به عنوان یک پدیده بینالمللی بیشتر از قاعده حاصل جمع جبری صفر پیروی میکند و منافع دیگران را تحت تأثیر قرار میدهد، موضعگیری و اقدام کشورها، به ویژه کشورهای منطقه و قدرتهای بزرگ جهانی در قبال آن نیز اجتناب ناپذیر مینمود. در عمل، واکنش کشورهای منطقه و قدرتمند جهان به جنگ ایران و عراق و مقدم بر آن به انقلاب اسلامی بر سه گونه بود: حمایت از عراق، حمایت از ایران و اعلان بیطرفی. در طول هشت سال جنگ، حمایتها و بی طرفیها در حالت سکون نبود و پویایی آنها افزون بر تحولات خود آن کشور و نظام بین الملل به تحولات صحنه جنگ و روابط با دو طرف درگیر بستگی داشت.به لحاظ دامنه جنگ گستره حملات زمینی عراق، استانهای مرزی ایران بود که حدودا از آغاز تا پایان جنگ، به همان شکل باقی ماند، اما حوزه اقدامات عراق در عرصه نبردهای دریایی و حملات هوایی به این صورت نبود و با تحولات بسیاری همراه بود. گستره جغرافیایی حملات هوایی در دریا و خشکی افزایش یافت و ارتش عراق از سلاحهای متنوعتر و پیچیدهتری استفاده کرد و پای کشورهای دیگر منطقه از جمله عربستان و کویت، دو ابرقدرت وقت (امریکا و شوروی) و هم چنین قدرتهای بزرگ اروپا را به وسط کشاند و آنها را درگیر جنگی کرد که با تصور پایان پیروزمندانه آن در طول سه روز، آغاز کرده بود. در سال پایانی جنگ، جمهوری اسلامی ایران نه تنها با ارتش عراق، بلکه با آمریکا و متحدان جهانی و منطقهای آن در خلیج فارس هم درگیر بود و دامنه جنگ از مرزهای مشترک ایران و عراق به آبهای خلیج فارس و دریای عمان نیز کشیده شده بود. در این جنگ، عراق افزون بر سلاحهای متعارف از سلاحهای غیر متعارف نیز استفاده کرد و بجز مناطق جنگی، مناطق مسکونی و مراکز اقتصادی دو کشور تقریبا در تمام قلمروی آنها هدف حملات هوایی و موشکی قرار گرفت.
در این نوشته، ضمن تشریح زمینهها و عوامل گسترش جنگ ایران و عراق، تلاش میکنیم با گاه به تحولات عرصه جنگ، موقعیت ژئوپلیتیک و اهداف عراق، دلایل و چگونگی آن را تبیین نماییم. هم چنین، امیدواریم درسهای لازم را از بررسی این موضوع بگیریم و از آنها در سیاست گذاریهای امنیتی و اتخاذ تصمیمات نظامی
استفاده کنیم. در این جا، برای آن که زمینهها و عوامل گسترش جنگ را بشناسیم بعد از اشاره به معنا و مفهوم گسترش، موقعیت ژئوپلیتیک عراق را به منزله عامل گرایش این کشور به گسترش جنگ ارزیابی خواهیم کرد. واکنش جمهوری اسلامی ایران به عنوان طرف مقابل آن میتواند در خنثی کردن چنین سیاستی یا رسیدن به مقصد مورد نظر مؤثر باشد و دلایل آن را تا حدی روشن کند. هم چنین، صحنه جنگ نیز در سطوح مختلف، میتواند در تبیین عوامل نزدیک، آگاهی بخش باشد.
زمینهها و دلایل گسترش جنگ را میتوان از سه دیدگاه متفاوت، اما پیوسته بررسی کرد. دیدگاه نخست، به بنیانها و رویکردهای قدرتی ایران و عراق توجه دارد و سعی میکند به این پرسش پاسخ دهد که زیر ساختهای قدرتی در عراق و ایران چه تأثیری در انتخاب رویکرد توسعهطلبانه و گسترش جویانه عراق داشته است. دیدگاه دوم، نگاه غایت نگرانهای است که انگیزهها و مقاصد عراق را از اتخاذ چنین رویکردی بررسی میکند و سرانجام، دیدگاه سوم بر گسترش جنگ، تحولات صحنههای نبرد و ابعاد سیاسی بین المللی آن متمرکز است. فرض بر این است که در پدیدهای مانند جنگ جدا از زیر ساختها، اهداف و مقاصد، خود تحولات در تصمیمگیری و رویکرد طرفهای جنگ یا حداقل در زمان و چگونگی عملی شدن آن مؤثر است.
معنا و مفهوم گسترش
جنگها به شکل افقی و عمودی گسترش مییابند. گسترش افقی جنگها به دامنه جغرافیایی اقدام نظامی و گسترش عمودی به درجه و شدت جنگ اشاره میکند. احتمال دارد گسترش افقی جنگ در درون دو کشور درگیر باشد یا این که از قلمروی دو کشور متخاصم خارج شود و قلمروی دیگر کشورها را نیز دربر گیرد که در این صورت، گفته میشود جنگ بین المللی شده است. در گسترش عمودی جنگ، میزان و شدت جنگ مد نظر است و برای ارزیابی آن به شاخصهایی چون اهداف حملات، جنگ افزاریهای مورد استفاده، میزان و شدت حملات توجه میشود. حال این پرسش مطرح است که آیا جنگ به میدانهای نبرد محدود است یا اهداف غیر نظامی صنعتی و جمعیتی هم هدف حمله قرار میگیرند؟ از چه نوع سلاحهایی در جنگ استفاده میشود؟ در جنگ، سلاحهای متعارف به کاربرده میشود یا در صورت دستیابی به سلاحهای غیر متعارف مانند شیمیایی و میکروبی از آنها نیز استفاده میشود؟ استفاده از این سلاحها به میدانهای نبرد و نیروهای نظامی محدود است یا علیه افراد غیر نظامی هم به کار برده میشود؟ پاسخ به این پرسشها و بررسی شاخصهای مزبور میتواند افزایش شدت جنگ را نشان دهد. برای بیان افزایش شدت جنگ از واژه تصاعد (1) استفاده میشود که به یک روند تدریجی فزاینده تعاملی در جنگ اشاره میکند و برای بیان هر دو مفهوم از واژه گسترش استفاده میشود که معادل واژه انگلیسی expand است.پیش از پایان بحث، لازم است به گسترش مفهومی از جنگ نیز اشاره شود؛ موردی که به نظر میرسد در جنگ ایران و عراق، نمودهای آشکاری داشت و با جنگهای مدرن که نه صرفا بر سر آب، خاک، بلکه با قدرت و عقیده همراه هستند، ارتباط تنگاتنگ دارد. جنگهای مدرن ارادهها و عقیدهها را نیز دربر میگیرد. جنگهای روانی - تبلیغاتی با بیان مفاهیم میتواند اراده تصمیم گیرندگان، افکار عمومی و جنگجویان کشور مقابل و کشورهای مؤثر دیگر را هدف قرار دهد، عقیده و مبانی تصمیم گیری دیگران را در نظر میگیرد و در صدد برمیآید آن را به نفع خود تغییر دهد. مفاهیمی که در این عرصه از جنگ رواج دارند در فرآیند زمان و با توجه به تحولات عرصههای دیگر جنگ دگرگون میشوند. (2)تصمیم عراق برای تبدیل جنگ ایران و عراق به جنگ شیعه و سنی و عرب و عجم نمونهای از تلاش این کشور برای گسترش مفهومی جنگ بود. در عصر ظهور رسانههای الکترونیکی، گسترش مفهومی جنگ بسیار مؤثر و در خور توجه است که در صفحات بعد، به آن خواهیم پرداخت.
تمرکز اصلی تحقیق از نظر مفهومی بر گسترش جنگ به معنای بین المللی شدن آن است. بررسی معنا و مفاهیم دیگر گسترش برای درک بهتر مسائل ضروری است. در آغاز، باید برای یافتن عوامل مؤثر در گسترش جنگ بنیانها و رویکرد قدرتی عراق بررسی شود. در سیاست
قدرتمندانه، قدرت داور نهایی تعارض منافع و چگونگی رفع و رجوع آن در بین دولتهاست. با توجه به موقعیت و مبانی قدرت کشورها، گرایشها و انگیزههای زمامداران کشورها در تقویت و به کارگیری قدرت متفاوت است. برای ارائه پاسخ مناسب و کارشناسی به این پرسش که چرا عراق در صدد گسترش جنگ به کشورهای دیگر بود؟ باید به بنیانهای قدرت و رویکرد حکومت به قدرت توجه کنیم و آن را نسبت به ایران که طرف دیگر جنگ بود و قدرت عراق در مقایسه با آن وزن واقعی خود را نشان میدهد در نظر بگیریم.
بنیانها و رویکرد قدرتی ایران و عراق
در تعیین میزان قدرت هر کشور مؤلفههای متعددی وجود دارد که به طور مفصل، در کتابهای علوم سیاسی و روابط بین المللی، تشریح شدهاند. برای جلوگیری از طولانی شدن بحث، نظام سیاسی، قدرت اقتصادی، موقعیت ژئوپلتیکی، موقعیت و جایگاه منطقهای و بین المللی ایران و عراق در آستانه جنگ را به طور کوتاه بررسی میکنیم. در طول دوره جنگ رویکرد زمامداران عراق به قدرت با رویکرد زمامداران ایران متفاوت بود. نگاه جمهوری اسلامی ایران به جهان از ایدئولوژی و پیامدهای انقلاب اسلامی ساختار شکنانه متأثر بود و وضع موجود نظام بین الملل را به چالش میطلبید. تلاش برای برقراری روابط با ملتها به جای دولتها، تأکید بر خود کفایی و استقلال در تمام زمینهها و خصومت قدرتهای بزرگ با انقلاب اسلامی منجر به پیدایش رویکردی درون پایه شده بود. این رویکرد، سیاستی انزواگرایانه نبود و با درون گرایی نیز تفاوت داشت. در این رویکرد، برای تأمین منافع و اهداف مورد نظر در عرصه بین المللی بیشتر بر منابع داخلی تأکید و کمتر به فرصتهای بینالمللی توجه میشد. رویکرد مزبور، به نظام بین الملل بدبین بود و فرآیند جذب و گسترش را با بدبینی به کنترل یکسویه از طرف قدرتهای بزرگ و نابودی استقلال تأویل میکرد. در مقابل، عراق با توجه به ضعفهای ساختارهای خود بیشتر رویکردی برون گرایانه داشت و سعی میکرد با توسعه و گسترش روابط و مناسبات خود با کشورهای دیگر از توان و قدرت آنها استفاده کند و فرصتهای بیشتری را فراهم آورد. این دو رویکرد متفاوت در عناصر ساختاری قدرت، تحولات و نگرش زمامداران دو کشور ریشه داشت.با بررسی مقایسهای عناصر تشکیل دهنده قدرت ایران و عراق در آغاز جنگ نتایج زیر به دست میآید: (3)
الف) جمعیت ایران حدوداً سه برابر جمعیت عراق است. در نگاه نخست، زمینه جذب و سازماندهی مردم در قالب نیروهای مسلح، برای ایران نسبت به عراق سه به یک است. ویژگیهای کیفیتی جمعیت ایران نیز در مرتبه بالاتری از عراق قرار دارد.
ب) هر دو کشور از جمله کشورهای جهان سوم هستند که در راه توسعه، قدم گذاشتهاند. منبع اصلی درآمد آنها صدور نفت است. میزان سهمیه اپک برای ایران تقریبا دو برابر میزان سهمیه عراق است. زیر ساختهای اقتصادی ایران در مقایسه با عراق در وضعیت مناسبتری میباشد.
ج) در آن زمان، از نظر سیاسی، ایران در وضعیت بیثباتتری قرار داشت. انقلاب اسلامی به پیروزی رسیده بود، اما درگیریها و بحرانهای داخلی هم چنان جریان داشت. از نظر سیاسی تفاوت اصلی دو کشور را میتوان در پایگاه مردمی آنها جست و جو کرد. جمهوری اسلامی ایران علی رغم این که هم چنان شاهد پس لرزههای انقلاب و چالشهای درونی بود، در اراده و خواست مردم ریشه داشت و بر خلاف حکومتهای منطقه، با اراده مردم تأسیس و بر پا شده بود. در عراق، صدام عملا با حاکم کردن یک حکومت خانوادگی، حکومت را در دست داشت.
د) موقعیت ژئوپلیتیک دو کشور نیز بسیار متفاوت است. با این که هر دو به خلیج فارس دسترسی دارند، اما دسترسی عراق بر خلاف ایران فقط به باریکه کوچکی در شمال خلیج فارس از طریق خور عبدالله و اروندرود است. عراق در درون مجموعه کشورهای عرب قرار دارد و در منتهیالیه مرزهای شرقی اعراب واقع شده است. هر چند ایدئولوژی حاکم بر عراق سوسیالیسم - بعثی است، اما زمان عربی و علایق قومی این کشور را با دیگر کشورهای عرب منطقه پیوند داده است. ایران در منطقهای واقع شده که میتوان آن را کشوری با ویژگیهای منحصر به فرد و تنها نامید. با وجود این که هر دو کشور از کشورهای جهان اسلام هستند، اما این پیوند نتوانست از وقوع جنگ میان
آنها جلوگیری کند. ایران با همسایگان خود پیوندهای عمیقی ندارد. ترکیه مانند ایران با ویژگیهای اختصاصی در منطقه یکه و تنهاست. پاکستان هم که ادامه شبه قاره هند است. تنها شوروی باقی میماند که در آن زمان، از نظر نژادی، فرهنگی و زبانی با ایران متفاوت بود.
مبانی قدرت و موقعیت بین المللی
مبانی و زیر ساختهای متفاوت قدرت بین ایران و عراق همراه با رهبران و ایدئولوژی متفاوت حاکم بر آنها دو رویکرد متفاوت را نسبت به نظام بین الملل و روابط با کشورهای دیگر پدید آورد. زمامداران عراق به خوبی میدانستند که نمیتوان با اتکا به چنین زیر ساختها و قدرت برخاسته از آنها به اهداف مورد نظر دست یافت. با محاسبات بسیار ساده برتری و تفوق قدرت ایران آشکار میشد. زمامداران عراق به دلیل مزیت نسبی منطقهای و بین المللی استفاده از عناصر بین المللی قدرت را تنها راه خروج از این بن بست ارزیابی کردند. آنها عضو جامعه عرب بودند و میتوانستند که توان و قدرت آنها برای رسیدن به اهداف مورد نظر بهره بگیرند. بعد از پیروزی انقلاب، زمامداران عراق بیش از آن که بر موارد اختلافی ایران و عراق تکیه کنند، موارد کلیتر را مطرح کردند و از زبان جهان عرب سخن گفتند. اطلاعیهها و سخنان مقامات عراق درباره باز پس دادن جزایر سه گانه خلیج فارس به اعراب نمونهای از این رویکرد بود. روزنامه الثوره، ارگان حزب بعث عراق، سه ماه قبل از آغاز جنگ، نوشت: «ایران باید برای نشان دادن حسن نیت خود در قبال اعراب، سه جزیره تنب بزرگ، کوچک و ابوموسی را به اعراب بازگرداند». (4) تلاش برای تشکیل کشور جدید متحده عراق - سوریه بر اساس ایدئولوژی حزب بعث و محوریت قوم عرب، جهت گیری و موقعیتهای ساختاری عراق را در سطح منطقهای نشان میداد. این کشور افزون بر کشورهای عرب منطقه با بلوک شرق و قدرتهای بزرگ اروپا، به ویژه فرانسه روابط و مناسبات بسیار نزدیکی داشت.روابط کم رنگ عراق با آمریکا نیز در سایه تحولات و پیامدهای انقلاب اسلامی ایران رو به بهبود گذاشت و با دیدار مقامات عالی رتبه امریکایی از بغداد به مرحله جدیدی وارد شد و هر روز در راستای همکاری بیشتر بین دو کشور گامهای بلندتری برداشته شد. به این ترتیب، در نظام دو قطبی که رقابت دو بلوک برای نفوذ در مناطق مختلف از قواعد جوهری آن محسوب میشد، عراق نه تنها با نظام بین الملل هیچ گونه تعارضی نداشت، بلکه به دلیل تحولات جدید منطقه، روابط و مناسبات بسیار نزدیکی را با هر دو ابرقدرت و هر دو بلوک طرفدار آنها برقرار کرد و از فرصتهای به دست آمده برای افزایش توان نظامی و قدرت ملی خود بهرههای فراوانی برد. (5) در این دوره، به دلیل اوضاع نابسامان موجود در داخل ایران، این تصور در عراق پدید آمده بود که میتواند با حمایتهای غیر مستقیم قدرتهای بزرگ و حامیان منطقهای خود به اهداف مورد نظر دست یابد.
با موفقیتهای ایران در جبهههای جنگ، موازنه قدرت به زیان عراق تغییر کرد و پس از آزادسازی سرزمینهای اشغالی، ایران استراتژی تنبیه متجاوز را در پیش گرفت. نیروهای مسلح ایران تعقیب عراق را در داخل خاک این کشور در برنامه کاری خود قرار دادند. در این هنگام، شک و تردید در قدرت نظامی عراق برای مقابله با جمهوری اسلامی آغاز شد. با پیروزی های بعدی، به ویژه فتح فاو و شکستن دیوار دفاعی عراق در شرق بصره نگرانیهای عراق به شدت افزایش یافت. چارهاندیشی این کشور برای کسب توان و تغییر روند موجود، استفاده همه جانبه از موقعیت بین المللی خود بود. بر خلاف مواضع همسو و سازگار عراق با نظام بین المللی و منطقهای، جمهوری اسلامی ایران در وضعیت متعارضی با نظام بین المللی قرار داشت. انقلاب اسلامی با شعار نه شرقی، نه غربی در صدد ارائه، راهحلها، ارزشها و روشهای اسلامی در برابر لیبرالیسم غرب و کمونیست شرق بود. راه سومی که با وضع موجود نظام بین الملل در تعارض و تضاد قرار داشت و نظامهای سیاسی موجود در منطقه را به چالش میطلبید. رویکرد جمهوری اسلامی ایران به نظام بین الملل با توان واقعی آن سازگار نبود. کوشش فراوان برای اتحاد اسلامی، حمایت از نهضتهای آزادی بخش، تلاش برای برقراری روابط با ملتها به جای دولتها، اعلام صدور انقلاب اسلامی، دور شدن از دولتهای محافظه کار منطقه (6) وضعیتی را پدید آورده بود که در سیاست خارجی از آن با نام نابرابری تعهد و توان یاد میشود، یعنی توان محدود کشور در چرخه تعهدات نا محدود گرفتار میشود. هر چند مسئولان بلند پایه نظام اعلان کردند در صدد صدور انقلاب اسلامی به کشورهای منطقه نیستند، اما برداشت کشورهای منطقه از اوضاع با بیانات مسئولان ایران متفاوت بود و آنها بر اساس ادراک خود، تصمیم میگرفتند و اقدام میکردند که با گفتار ایران تفاوت داشت.
گسترش جنگ به کشورهای دیگر
در مرحله تعقیب و تنبیه متجاوز، جمهوری اسلامی ایران با اجرای عملیات سرنوشت ساز کوشید تا تصمیم خود را از موضع قدرت عملی کند. آنها در پی فتح چند نقطه استراتژیک و فروپاشی ارتش و رژیم عراق بودند. در پی انجام عملیات و الفجر هشت که در 20 بهمن 1364 آغاز شد، شبه جزیره و بندر نفتی فاو به تصرف ایران درآمد و با قطع راه ارتباطی مستقیم عراق با خلیج فارس، صحنه نبرد به نزدیکی مرزهای مستقیم عراق با خلیج فارس، صحنه نبرد به نزدیکی مرزهای کویت کشیده شد. در پی بی نتیجه بودن تلاش همه جانبه عراق برای بازپسگیری فاو، وحشت حامیان عراق افزایش یافت. آنها خود را به طور جدی با تهدید گسترش انقلاب اسلامی رو به رو دیدند. در نتیجه، صفوف خود را فشردهتر کردند، به طوری که عربستان جنگ قیمتها و عراق جنگ نفت کشها را برای کاهش و قطع درآمدهای ایران در پیش گرفت. افزایش عرضه نفت کشورهای عربی، به ویژه عربستان، سقوط بیسابقه قیمت نفت را موجب شد. به طوری که در سال 1365، درآمد ایران به کمتر از شش میلیارد دلار رسید. این امر در دراز مدت، کاهش فراوان درآمد دولت را موجب شد و تجهیز و تدارک جنگ را با مشکل رو به رو کرد. (7)در این زمان، نیروهای عراق که به نحو چشمگیری مسلح و مجهز شده و از نظر سازمان رزم نیز، توسعه در خور توجهی یافته بودند، دو طرح متفاوت را در دستور کار خود قرار دادند. نخست، در قالب استراتژی جنگ فرسایشی، در صدد برآمدند با انتخاب استراتژی دفاع متحرک و استفاده از توان نظامی از انفعال خارج شوند و نظامیان خود را با جبران بخشی از شکست نظامی - سیاسی در فاو از نظر روحی - روانی تقویت کنند، (8) اما در عمل، موفقیت چندانی به دست نیاوردند و زمامداران عراق با آغاز عملیات کربلای 5 در شرق بصره و شکسته شدن دیوار دفاعی مستحکم آنها دریافتند که توانایی لازم را برای مقابله با رزمندگان اسلام در جبهه زمینی ندارند؛ بنابراین، طرح دوم را با هدف جلب توجه کشورهای دیگر به خطرات جنگ، به ویژه جریان نفت در خلیج فارس و تضعیف توان مالی و پایگاه اجتماعی ایران با حمله به منافع نفتی، اقتصادی و مسکونی برگزیدند. این حملات که مکمل خوبی برای اقدام عربستان بود در طول سال 1366، نخست بر روی مناطق مسکونی تمرکز داشت (9) و سپس، با تمرکز بر مراکز نفتی و نفت کشها در خلیج فارس ادامه یافت. شمار حملات عراق به کشتیها در خلیج فارس از 37 حمله در سال 1364 به 71 و 96 حمله به ترتیب در سال 1365 و 1366 افزایش یافت. (10)
در این سال، حمله به کشتیها تحول و گسترش دیگری را نیز شاهد بود. تا سال 1363، حملات عراق به جزیره خارک و بوشهر محدود بود. عراق تنها میتوانست موشکهای ضد کشتی را با بالگردهای سوپر فرلون (11) با حداکثر شعاع عملیاتی کمتر از دویست مایل شلیک کند. در آبان 1362، عراق به پنج فروند هواپیمای سوپر اتاندارد (12) با شعاع عملیاتی بیش از دویست مایل دست یافت، اما نتوانست مشکل برد و مسافت را حل کند. با افزایش برد موشکهای ام - 1 در سال 1364، عراق توانست شعاع عملیاتی خود را تا سیصد مایل افزایش دهد. این کشور به طور مداوم از موشکهای اگزوسه استفاده میکرد، ولی این موشکها آن قدر سنگین نبودند که به راحتی، نفت کشها را نابود کنند. (13) هم چنین، ایران ناوگانی مرکب از نفت کشهای بزرگ را برای ذخیره نفت در حوالی لارک مستقر کرده بود تا در صورت قطع صدور نفت از طریق خارک، برای حدود هفت روز ذخیره داشته باشد. هم چنین در صدد بود تا پایانههای جدیدی در بنادر جاسک، لنگه و جزیره قشم راه اندازی کند. در هر حال عراق پس از شکست استراتژی طرح دفاع متحرک بار دیگر به نیروی هوایی متوسل شد. بعد از توقف سه ماهه از اواخر تیر 1365، موج جدید حملات با دامنه گسترده و شدت بیشتر آغاز شد. عراق دامنه حملات خود را با دریافت سلاحهای پیشرفته در خلیج فارس افزایش داد و در 21 مرداد ماه 1365، برای نخستین بار جنگندههای عراقی به تأسیسات نفتی ایران در جزیره سیری حمله کردند و سه نفت کش در حال بارگیری را در ترمینال هدف قرار دادند. برخی از منابع معتقدند، در این حمله، عراق از کشورهای دیگر منطقه کمک گرفته است. این کشور برای حمله هوایی به سیری از چهار فروند میراژ اف 1 استفاده کرد که برای پرواز نهصد کیلومتری خود از ناصریه این کشور تا سیری به سوخت گیری مجدد نیاز داشتند. (14)
به هر حال، گسترش دامنه حملات هوایی عراق به سیری جمهوری اسلامی ایران را به چارهاندیشی واداشت. در نتیجه، بارگیری نفت را به لارک منتقل کرد. در 4 آذر 1365، عراق بار دیگر شعاع عملیات هوایی خود را در خلیج فارس گسترش داد و به جزیره لارک در تنگه هرمز
حمله کرد. جنگندههای میر اژ اف 1 که با استفاده از موشکهای پیشرفته لیزری و با خطای کم تر به لارک حمله کرده بودند به دلیل طولانی بودن مسافت با کمبود سوخت در مسیر برگشت رو به رو شدند و در عربستان سعودی فرود آمدند. (15) این کشور بدون توجه به اصول مربوط به بی طرفی در جنگ که نگهداری از هواپیمای دو طرف مخاصمه را تا پایان جنگ الزامی میداند، سوخت لازم را در اختیار این جنگندهها قرار داد و آنها را به عراق فرستاد. به این ترتیب، عراق توانست آخرین نقطه خلیج فارس را به کمک هواپیما و موشکهای پیشرفته فرانسوی و با کمک نظامی مستقیم عربستان هدف حملات هوایی خود قرار دهد. هم چنین، نشان داد که هم چنان با استفاده از مزیت منطقهای و بین المللی خود در دسترسی به پیشرفتهترین جنگ افزارهای شرق و غرب در صدد قطع درآمدهای نفتی ایران و در نتیجه، تضعیف توان نظامی ایران است.
به خطر افتادن جریان نفت
رژیم صدام با آگاهی از موقعیت و مناسبات بین المللی عراق تلاش کرد صدور نفت به جهان غرب را از راه جنگ نفت کشها، با خطر رو به رو کند و با افزایش تنش در روابط کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس با جمهوری اسلامی ایران اوضاع را بیش از پیش بحرانی نماید و از این راه آنها را رو در روی هم قرار دهد. دعوت کویت از ابرقدرتها برای اسکورت نفتکشهای کویتی زمینه را برای حضور نظامی گسترده امریکا و متحدان غربیاش فراهم آورد. از نگاه غربیها، جنگ ایران و عراق تا اواخر 1365 یک جنگ محدود و بومی بود؛ زیرا، جز حملات معدودی علیه نفت کشها در خلیج فارس تأثیر بسیار اندکی بر سایر دولتها داشت. (16)گسترش حملات هوایی عراق به نفتکشها و اعمال سیاست مقابله به مثل جمهوری اسلامی ایران علیه حامیان منطقهای عراق باعث شد تا کویت در 23 دی ماه 1365 از امریکا بخواهد یازده فروند نفت کش این کشور را مجددا پرچم گذاری کند و آنها را با کشتیهای جنگی خود اسکورت نماید. امریکا با هدف بازسازی اعتبار مخدوش شده خود در ماجرای رسوایی مک فارلین در میان کشورهای عرب جنوب خلیج فارس، جلوگیری از سقوط صدام و پیروزی انقلاب اسلامی، حمایت از جریان نفت در منطقه و جلوگیری از نفوذ شوروی در حوزه خلیج فارس، به درخواست کویت پاسخ مثبت داد (17) و بیش از پیش، در کنار عراق قرار گرفت؛ بنابراین، بر تعداد کشتیهای جنگی امریکا که بر اساس دکترین کارتر و در قالب نیروی ویژه واکنش سریع در منطقه حضور داشتند، افزوده شد. حمله هوایی عراق به ناوچه امریکایی استارک در بهار 1366 که در اثر آن 37 تن از ملوانان امریکایی کشته شدند، مهمترین واقعهای بود که به استراتژی عراق برای بین المللی کردن جنگ کمک کرد. حمله به استارک (18) سومین تحول خلیج فارس در آغاز سال 1366 بود. ورود کشتیهای جنگی ابرقدرتها به خلیج فارس با دعوت کویت آغاز شد و متحدان منطقهای عراق تلاش کردند از این راه، به طور عملی و مستقیم ایران را با قدرتهای بزرگ درگیر کنند. نخستین بار، ایران و شوروی رو در روی هم قرار گرفتند. کشتی روسی ایوان کورتیف (19)هدف حمله قایقهای تندرو قرار گرفت و تعجب و نگرانی جهانیان را برانگیخت. یک فروند نفت کش روسی که در اجاره کویت قرار داشت و در چارچوب برنامه عملیات اسکورت نفتکشها حرکت میکرد، در 35 مایلی کویت، با مین برخورد نمود و سوراخ بزرگی در بدنه آن پدید آمد، اما واقعه مهم به دست عراقیها به وقوع پیوست. آنها با حمله به ناوچه امریکایی استارک تقابل ایران و شوروی را به رویارویی ایران و امریکا تبدیل کردند. با کشته شدن 37 امریکایی به ناگهان مداخله محدود نظامی - سیاسی امریکا در خلیج فارس به افکار عمومی کشانده شد و بحثهای گستردهای را میان کنگره و دولت درباره قانون اختیارات رئیس جمهور در زمان جنگ مطرح کرد. روند بررسی اسکورت نفت کشهای کویتی در خلیج فارس، علی رغم تشدید منازعه قدرت بین دولت و کنگره سرعت یافت و عملیات اسکورت از اول مرداد 1366 آغاز شد. (20)صدام حسین با ارسال نامهای به ریگان ضمن ابراز تأسف از حمله به استارک به طور ضمنی وقوع آن را به ایران نسبت داد و نوشت: « این حادثهحزن انگیز بار دیگر ضرورت فوری تمرکز تلاشها به خاتمه بخشیدن به جنگ و وادار ساختن رژیم ایران به قبول صلح بر اساس مقررات و قوانین بین المللی و قطعنامه شورای امنیت ناظر به جلوگیری از خونریزی بیشتر در منطقه را مورد تأکید قرار میدهد». (21) رئیس جمهور امریکا بدون توجه به حمله عراق به استارک ادعا کرد: « مقصر واقعی ماجرا ایران است و آنها از این حادثه خشنود هستند». اقدامات امریکا آن گونه که صدام در نامه خود تصریح کرده بود در دو جهت تشدید شد. نخست، اعضای دائمی شورای امنیت تلاشهای خود را برای تصویب قطعنامهای که مباحث آن بعد از عملیات کربلای پنج در شرق بصره آغاز شده بود، افزایش دادند. هم چنین، اقدامات امریکا برای تقویت حضور نظامی خود در خلیج فارس بیشتر شد. امریکا برنامه آغاز اسکورت نفتکشهای کویتی را اعلام کرد و در اوایل ماه 1366، نخستین کاروان از تنگه هرمز به سوی بنادر کویت حرکت نمود.
پینوشتها:
1-Escalation.
2-ر.ک. به: کریس هیبلزگری؛ جنگ پست مدرن: سیاست نوین درگیری؛ ترجمه احمد رضا تقاء؛ تهران: دانشکده فرماندهی و ستاد دوره عالی جنگ، 1381.
3-برای مطالعه بیشتر درباره شاخصهای قدرت در عراق ر.ک. به: سید حسین سیف زاده؛ عراق: ساختار و فرآیند گرایشهای سیاسی؛ تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1389.
4-حسین یکتا؛ روز شمار جنگ ایران و عراق بحران در خوزستان؛ جلد 2 تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات، 1377، ص 493.
5-Helms Christine Moss، Iraq: Estern Flank of the Arab World.Washington D.C.1984.P.204-208.
6-ر.ک. به: داود باوند: «نگرشی گذرا بر سیاست خارجی دولت خاتمی: نویدها و زنهارها» در مهدی ذاکریان. سیاست خارجی خاتمی از منظر صاحب نظران. تهران: همشهری، 1380، صص 121 - 136.
7-محمد باقر حشمت زاده؛ «جنگ تحمیلی و نفت» جنگ تحمیلی (مجموعه مقالات)؛ تهران: دانشکده فرماندهی و ستاد، 1373، صص - 27 - 86.
8-حسین اردستانی؛ تنبیه متجاوز. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379، ص 211.
9-موسی کاظمی. «تحلیل آماری جنگ شهرها، نگاهی از آغاز تا پایان» در مجید مختاری (به اهتمام) تأملی در جنگ ایران و عراق: چند مسئله راهبردی؛ تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1380، ص 157.
10-محمود یزدان فام؛ نبرد با دریا و دشمنان دریایی، فصلنامه تاریخ جنگ؛ شماره 17، تابستان 1377، ص 63.
11-Super Frelon.
12-Super Etendards.
13-Anthony H.Cordesman and Abraham R.Wagner. The Lesson of Modern War:.Vol.II:the Iran - Iraq War. London: Westview Press ، 1990.P.229.
14-یحیی فوزی و علیرضا لطف الله زادگان؛ روز شمار جنگ: در تدارک عملیات سرنوشت ساز؛ جلد 43، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1378، ص 288.
15-Cordesman. OP.Cit.P.242.
16-ژوهانس ایسنر؛ «مسئله تجاوز و نقش دریافت جهانی از جنگ ایران و عراق» در بازشناسی جنبههای تجاوز و دفاع؛ جلد 2، تهران: دبیرخانه کنفرانس بین المللی تجاوز دفاع، 1368، صص 295 - 302.
17-الیزابت گاملن و پال راجرز، «قرار گرفتن نفتکشهای کویتی زیر پرچم ایالات متحده، دلایل و تأثیرات آن» در بازشناسی جنبههای تجاوز دفاع؛ جلد 2، تهران: دبیرخانه کنفرانس بین المللی تجاوز و دفاع، 1368، صص 153 - 184.
18-Stark.
19-Ivan Korotoyev.
Maxwell Orme Johnson. "The Role of U.S. Military Force in the Gulf War". in Christopher C.Joyner، The Persian Gulf War: Lessons for Stratgy، Law and Diplomacy. (New york: Green wood press،1990-20-).
21-Nadia EL-Sayed El-Shazly. The Gulf Tanker War: Iran and Iraqs Maritime Sword play. London: Macmilian Press LTD، 1998، p.282-292.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}