نویسنده: محمود یزدان فام‏



 

مقدمه

در 31 شهریور ماه 1359، جنگ ایران و عراق با هجوم سراسری ارتش عراق به استان‏های غربی ایران و حملات هوایی گسترده این کشور به مراکز مهم نظامی، سیاسی و اقتصادی ایران آغاز شد و تا برقراری آتش بس مؤثر در 29 مرداد ماه 1367 ادامه یافت. در طول هشت سال جنگ، دو طرف درگیر با توجه به این اصل روابط بین الملل که اتحاد و ائتلاف یکی از منابع قدرت است کوشیدند تا با جلب حمایت کشورهای دیگر بر توان خود بیفزایند و از افزایش قدرت کشور مقابل جلوگیری کنند. تخریب روابط و مناسبات کشورها با طرف دیگر جنگ بعد دیگری از این تلاش بود. از آن جا که جنگ به عنوان یک پدیده بین‏المللی بیشتر از قاعده حاصل جمع جبری صفر پیروی می‏کند و منافع دیگران را تحت تأثیر قرار می‏دهد، موضعگیری و اقدام کشورها، به ویژه کشورهای منطقه و قدرت‏های بزرگ جهانی در قبال آن نیز اجتناب ناپذیر می‏نمود. در عمل، واکنش کشورهای منطقه و قدرتمند جهان به جنگ ایران و عراق و مقدم بر آن به انقلاب اسلامی بر سه گونه بود: حمایت از عراق، حمایت از ایران و اعلان بی‏طرفی. در طول هشت سال جنگ، حمایت‏ها و بی طرفی‏ها در حالت سکون نبود و پویایی آنها افزون بر تحولات خود آن کشور و نظام بین الملل به تحولات صحنه جنگ و روابط با دو طرف درگیر بستگی داشت.
به لحاظ دامنه جنگ گستره حملات زمینی عراق، استان‏های مرزی ایران بود که حدودا از آغاز تا پایان جنگ، به همان شکل باقی ماند، اما حوزه اقدامات عراق در عرصه نبردهای دریایی و حملات هوایی به این صورت نبود و با تحولات بسیاری همراه بود. گستره جغرافیایی حملات هوایی در دریا و خشکی افزایش یافت و ارتش عراق از سلاح‏های متنوع‏تر و پیچیده‏تری استفاده کرد و پای کشورهای دیگر منطقه از جمله عربستان و کویت، دو ابرقدرت وقت (امریکا و شوروی) و هم چنین قدرت‏های بزرگ اروپا را به وسط کشاند و آنها را درگیر جنگی کرد که با تصور پایان پیروزمندانه آن در طول سه روز، آغاز کرده بود. در سال پایانی جنگ، جمهوری اسلامی ایران نه تنها با ارتش عراق، بلکه با آمریکا و متحدان جهانی و منطقه‏ای آن در خلیج فارس هم درگیر بود و دامنه جنگ از مرزهای مشترک ایران و عراق به آب‏های خلیج فارس و دریای عمان نیز کشیده شده بود. در این جنگ، عراق افزون بر سلاح‏های متعارف از سلاح‏های غیر متعارف نیز استفاده کرد و بجز مناطق جنگی، مناطق مسکونی و مراکز اقتصادی دو کشور تقریبا در تمام قلمروی آنها هدف حملات هوایی و موشکی قرار گرفت.
در این نوشته، ضمن تشریح زمینه‏ها و عوامل گسترش جنگ ایران و عراق، تلاش می‏کنیم با گاه به تحولات عرصه جنگ، موقعیت ژئوپلیتیک و اهداف عراق، دلایل و چگونگی آن را تبیین نماییم. هم چنین، امیدواریم درس‏های لازم را از بررسی این موضوع بگیریم و از آنها در سیاست گذاری‏های امنیتی و اتخاذ تصمیمات نظامی‏
استفاده کنیم. در این جا، برای آن که زمینه‏ها و عوامل گسترش جنگ را بشناسیم بعد از اشاره به معنا و مفهوم گسترش، موقعیت ژئوپلیتیک عراق را به منزله عامل گرایش این کشور به گسترش جنگ ارزیابی خواهیم کرد. واکنش جمهوری اسلامی ایران به عنوان طرف مقابل آن می‏تواند در خنثی کردن چنین سیاستی یا رسیدن به مقصد مورد نظر مؤثر باشد و دلایل آن را تا حدی روشن کند. هم چنین، صحنه جنگ نیز در سطوح مختلف، می‏تواند در تبیین عوامل نزدیک، آگاهی بخش باشد.
زمینه‏ها و دلایل گسترش جنگ را می‏توان از سه دیدگاه متفاوت، اما پیوسته بررسی کرد. دیدگاه نخست، به بنیان‏ها و رویکردهای قدرتی ایران و عراق توجه دارد و سعی می‏کند به این پرسش پاسخ دهد که زیر ساخت‏های قدرتی در عراق و ایران چه تأثیری در انتخاب رویکرد توسعه‏طلبانه و گسترش جویانه عراق داشته است. دیدگاه دوم، نگاه غایت نگرانه‏ای است که انگیزه‏ها و مقاصد عراق را از اتخاذ چنین رویکردی بررسی می‏کند و سرانجام، دیدگاه سوم بر گسترش جنگ، تحولات صحنه‏های نبرد و ابعاد سیاسی بین المللی آن متمرکز است. فرض بر این است که در پدیده‏ای مانند جنگ جدا از زیر ساخت‏ها، اهداف و مقاصد، خود تحولات در تصمیم‏گیری و رویکرد طرف‏های جنگ یا حداقل در زمان و چگونگی عملی شدن آن مؤثر است.

معنا و مفهوم گسترش‏

جنگ‏ها به شکل افقی و عمودی گسترش می‏یابند. گسترش افقی جنگ‏ها به دامنه جغرافیایی اقدام نظامی و گسترش عمودی به درجه و شدت جنگ اشاره می‏کند. احتمال دارد گسترش افقی جنگ در درون دو کشور درگیر باشد یا این که از قلمروی دو کشور متخاصم خارج شود و قلمروی دیگر کشورها را نیز دربر گیرد که در این صورت، گفته می‏شود جنگ بین المللی شده است. در گسترش عمودی جنگ، میزان و شدت جنگ مد نظر است و برای ارزیابی آن به شاخص‏هایی چون اهداف حملات، جنگ افزاری‏های مورد استفاده، میزان و شدت حملات توجه می‏شود. حال این پرسش مطرح است که آیا جنگ به میدان‏های نبرد محدود است یا اهداف غیر نظامی صنعتی و جمعیتی هم هدف حمله قرار می‏گیرند؟ از چه نوع سلاح‏هایی در جنگ استفاده می‏شود؟ در جنگ، سلاح‏های متعارف به کاربرده می‏شود یا در صورت دستیابی به سلاح‏های غیر متعارف مانند شیمیایی و میکروبی از آنها نیز استفاده می‏شود؟ استفاده از این سلاح‏ها به میدان‏های نبرد و نیروهای نظامی محدود است یا علیه افراد غیر نظامی هم به کار برده می‏شود؟ پاسخ به این پرسش‏ها و بررسی شاخص‏های مزبور می‏تواند افزایش شدت جنگ را نشان دهد. برای بیان افزایش شدت جنگ از واژه تصاعد (1) استفاده می‏شود که به یک روند تدریجی فزاینده تعاملی در جنگ اشاره می‏کند و برای بیان هر دو مفهوم از واژه گسترش استفاده می‏شود که معادل واژه انگلیسی expand است.
پیش از پایان بحث، لازم است به گسترش مفهومی از جنگ نیز اشاره شود؛ موردی که به نظر می‏رسد در جنگ ایران و عراق، نمودهای آشکاری داشت و با جنگ‏های مدرن که نه صرفا بر سر آب، خاک، بلکه با قدرت و عقیده همراه هستند، ارتباط تنگاتنگ دارد. جنگ‏های مدرن اراده‏ها و عقیده‏ها را نیز دربر می‏گیرد. جنگ‏های روانی - تبلیغاتی با بیان مفاهیم می‏تواند اراده تصمیم گیرندگان، افکار عمومی و جنگجویان کشور مقابل و کشورهای مؤثر دیگر را هدف قرار دهد، عقیده و مبانی تصمیم گیری دیگران را در نظر می‏گیرد و در صدد برمی‏آید آن را به نفع خود تغییر دهد. مفاهیمی که در این عرصه از جنگ رواج دارند در فرآیند زمان و با توجه به تحولات عرصه‏های دیگر جنگ دگرگون می‏شوند. (2)تصمیم عراق برای تبدیل جنگ ایران و عراق به جنگ شیعه و سنی و عرب و عجم نمونه‏ای از تلاش این کشور برای گسترش مفهومی جنگ بود. در عصر ظهور رسانه‏های الکترونیکی، گسترش مفهومی جنگ بسیار مؤثر و در خور توجه است که در صفحات بعد، به آن خواهیم پرداخت.
تمرکز اصلی تحقیق از نظر مفهومی بر گسترش جنگ به معنای بین المللی شدن آن است. بررسی معنا و مفاهیم دیگر گسترش برای درک بهتر مسائل ضروری است. در آغاز، باید برای یافتن عوامل مؤثر در گسترش جنگ بنیان‏ها و رویکرد قدرتی عراق بررسی شود. در سیاست
قدرتمندانه، قدرت داور نهایی تعارض منافع و چگونگی رفع و رجوع آن در بین دولت‏هاست. با توجه به موقعیت و مبانی قدرت کشورها، گرایش‏ها و انگیزه‏های زمامداران کشورها در تقویت و به کارگیری قدرت متفاوت است. برای ارائه پاسخ مناسب و کارشناسی به این پرسش که چرا عراق در صدد گسترش جنگ به کشورهای دیگر بود؟ باید به بنیان‏های قدرت و رویکرد حکومت به قدرت توجه کنیم و آن را نسبت به ایران که طرف دیگر جنگ بود و قدرت عراق در مقایسه با آن وزن واقعی خود را نشان می‏دهد در نظر بگیریم.

بنیان‏ها و رویکرد قدرتی ایران و عراق‏

در تعیین میزان قدرت هر کشور مؤلفه‏های متعددی وجود دارد که به طور مفصل، در کتاب‏های علوم سیاسی و روابط بین المللی، تشریح شده‏اند. برای جلوگیری از طولانی شدن بحث، نظام سیاسی، قدرت اقتصادی، موقعیت ژئوپلتیکی، موقعیت و جایگاه منطقه‏ای و بین المللی ایران و عراق در آستانه جنگ را به طور کوتاه بررسی می‏کنیم. در طول دوره جنگ رویکرد زمامداران عراق به قدرت با رویکرد زمامداران ایران متفاوت بود. نگاه جمهوری اسلامی ایران به جهان از ایدئولوژی و پیامدهای انقلاب اسلامی ساختار شکنانه متأثر بود و وضع موجود نظام بین الملل را به چالش می‏طلبید. تلاش برای برقراری روابط با ملت‏ها به جای دولت‏ها، تأکید بر خود کفایی و استقلال در تمام زمینه‏ها و خصومت قدرت‏های بزرگ با انقلاب اسلامی منجر به پیدایش رویکردی درون پایه شده بود. این رویکرد، سیاستی انزواگرایانه نبود و با درون گرایی نیز تفاوت داشت. در این رویکرد، برای تأمین منافع و اهداف مورد نظر در عرصه بین المللی بیشتر بر منابع داخلی تأکید و کم‏تر به فرصت‏های بین‏المللی توجه می‏شد. رویکرد مزبور، به نظام بین الملل بدبین بود و فرآیند جذب و گسترش را با بدبینی به کنترل یکسویه از طرف قدرت‏های بزرگ و نابودی استقلال تأویل می‏کرد. در مقابل، عراق با توجه به ضعف‏های ساختارهای خود بیشتر رویکردی برون گرایانه داشت و سعی می‏کرد با توسعه و گسترش روابط و مناسبات خود با کشورهای دیگر از توان و قدرت آنها استفاده کند و فرصت‏های بیشتری را فراهم آورد. این دو رویکرد متفاوت در عناصر ساختاری قدرت، تحولات و نگرش زمامداران دو کشور ریشه داشت.
با بررسی مقایسه‏ای عناصر تشکیل دهنده قدرت ایران و عراق در آغاز جنگ نتایج زیر به دست می‏آید: (3)
الف) جمعیت ایران حدوداً سه برابر جمعیت عراق است. در نگاه نخست، زمینه جذب و سازماندهی مردم در قالب نیروهای مسلح، برای ایران نسبت به عراق سه به یک است. ویژگی‏های کیفیتی جمعیت ایران نیز در مرتبه بالاتری از عراق قرار دارد.
ب) هر دو کشور از جمله کشورهای جهان سوم هستند که در راه توسعه، قدم گذاشته‏اند. منبع اصلی درآمد آنها صدور نفت است. میزان سهمیه اپک برای ایران تقریبا دو برابر میزان سهمیه عراق است. زیر ساخت‏های اقتصادی ایران در مقایسه با عراق در وضعیت مناسب‏تری می‏باشد.
ج) در آن زمان، از نظر سیاسی، ایران در وضعیت بی‏ثبات‏تری قرار داشت. انقلاب اسلامی به پیروزی رسیده بود، اما درگیری‏ها و بحران‏های داخلی هم چنان جریان داشت. از نظر سیاسی تفاوت اصلی دو کشور را می‏توان در پایگاه مردمی آنها جست و جو کرد. جمهوری اسلامی ایران علی رغم این که هم چنان شاهد پس لرزه‏های انقلاب و چالش‏های درونی بود، در اراده و خواست مردم ریشه داشت و بر خلاف حکومت‏های منطقه، با اراده مردم تأسیس و بر پا شده بود. در عراق، صدام عملا با حاکم کردن یک حکومت خانوادگی، حکومت را در دست داشت.
د) موقعیت ژئوپلیتیک دو کشور نیز بسیار متفاوت است. با این که هر دو به خلیج فارس دسترسی دارند، اما دسترسی عراق بر خلاف ایران فقط به باریکه کوچکی در شمال خلیج فارس از طریق خور عبدالله و اروندرود است. عراق در درون مجموعه کشورهای عرب قرار دارد و در منتهی‏الیه مرزهای شرقی اعراب واقع شده است. هر چند ایدئولوژی حاکم بر عراق سوسیالیسم - بعثی است، اما زمان عربی و علایق قومی این کشور را با دیگر کشورهای عرب منطقه پیوند داده است. ایران در منطقه‏ای واقع شده که می‏توان آن را کشوری با ویژگی‏های منحصر به فرد و تنها نامید. با وجود این که هر دو کشور از کشورهای جهان اسلام هستند، اما این پیوند نتوانست از وقوع جنگ میان
آنها جلوگیری کند. ایران با همسایگان خود پیوندهای عمیقی ندارد. ترکیه مانند ایران با ویژگی‏های اختصاصی در منطقه یکه و تنهاست. پاکستان هم که ادامه شبه قاره هند است. تنها شوروی باقی می‏ماند که در آن زمان، از نظر نژادی، فرهنگی و زبانی با ایران متفاوت بود.

مبانی قدرت و موقعیت بین المللی‏

مبانی و زیر ساخت‏های متفاوت قدرت بین ایران و عراق همراه با رهبران و ایدئولوژی متفاوت حاکم بر آنها دو رویکرد متفاوت را نسبت به نظام بین الملل و روابط با کشورهای دیگر پدید آورد. زمامداران عراق به خوبی می‏دانستند که نمی‏توان با اتکا به چنین زیر ساخت‏ها و قدرت برخاسته از آنها به اهداف مورد نظر دست یافت. با محاسبات بسیار ساده برتری و تفوق قدرت ایران آشکار می‏شد. زمامداران عراق به دلیل مزیت نسبی منطقه‏ای و بین المللی استفاده از عناصر بین المللی قدرت را تنها راه خروج از این بن بست ارزیابی کردند. آنها عضو جامعه عرب بودند و می‏توانستند که توان و قدرت آنها برای رسیدن به اهداف مورد نظر بهره بگیرند. بعد از پیروزی انقلاب، زمامداران عراق بیش از آن که بر موارد اختلافی ایران و عراق تکیه کنند، موارد کلی‏تر را مطرح کردند و از زبان جهان عرب سخن گفتند. اطلاعیه‏ها و سخنان مقامات عراق درباره باز پس دادن جزایر سه گانه خلیج فارس به اعراب نمونه‏ای از این رویکرد بود. روزنامه الثوره، ارگان حزب بعث عراق، سه ماه قبل از آغاز جنگ، نوشت: «ایران باید برای نشان دادن حسن نیت خود در قبال اعراب، سه جزیره تنب بزرگ، کوچک و ابوموسی را به اعراب بازگرداند». (4) تلاش برای تشکیل کشور جدید متحده عراق - سوریه بر اساس ایدئولوژی حزب بعث و محوریت قوم عرب، جهت گیری و موقعیت‏های ساختاری عراق را در سطح منطقه‏ای نشان می‏داد. این کشور افزون بر کشورهای عرب منطقه با بلوک شرق و قدرت‏های بزرگ اروپا، به ویژه فرانسه روابط و مناسبات بسیار نزدیکی داشت.
روابط کم رنگ عراق با آمریکا نیز در سایه تحولات و پیامدهای انقلاب اسلامی ایران رو به بهبود گذاشت و با دیدار مقامات عالی رتبه امریکایی از بغداد به مرحله جدیدی وارد شد و هر روز در راستای همکاری بیشتر بین دو کشور گام‏های بلندتری برداشته شد. به این ترتیب، در نظام دو قطبی که رقابت دو بلوک برای نفوذ در مناطق مختلف از قواعد جوهری آن محسوب می‏شد، عراق نه تنها با نظام بین الملل هیچ گونه تعارضی نداشت، بلکه به دلیل تحولات جدید منطقه، روابط و مناسبات بسیار نزدیکی را با هر دو ابرقدرت و هر دو بلوک طرفدار آنها برقرار کرد و از فرصت‏های به دست آمده برای افزایش توان نظامی و قدرت ملی خود بهره‏های فراوانی برد. (5) در این دوره، به دلیل اوضاع نابسامان موجود در داخل ایران، این تصور در عراق پدید آمده بود که می‏تواند با حمایت‏های غیر مستقیم قدرت‏های بزرگ و حامیان منطقه‏ای خود به اهداف مورد نظر دست یابد.
با موفقیت‏های ایران در جبهه‏های جنگ، موازنه قدرت به زیان عراق تغییر کرد و پس از آزادسازی سرزمین‏های اشغالی، ایران استراتژی تنبیه متجاوز را در پیش گرفت. نیروهای مسلح ایران تعقیب عراق را در داخل خاک این کشور در برنامه کاری خود قرار دادند. در این هنگام، شک و تردید در قدرت نظامی عراق برای مقابله با جمهوری اسلامی آغاز شد. با پیروزی های بعدی، به ویژه فتح فاو و شکستن دیوار دفاعی عراق در شرق بصره نگرانی‏های عراق به شدت افزایش یافت. چاره‏اندیشی این کشور برای کسب توان و تغییر روند موجود، استفاده همه جانبه از موقعیت بین المللی خود بود. بر خلاف مواضع همسو و سازگار عراق با نظام بین المللی و منطقه‏ای، جمهوری اسلامی ایران در وضعیت متعارضی با نظام بین المللی قرار داشت. انقلاب اسلامی با شعار نه شرقی، نه غربی در صدد ارائه، راه‏حل‏ها، ارزش‏ها و روش‏های اسلامی در برابر لیبرالیسم غرب و کمونیست شرق بود. راه سومی که با وضع موجود نظام بین الملل در تعارض و تضاد قرار داشت و نظام‏های سیاسی موجود در منطقه را به چالش می‏طلبید. رویکرد جمهوری اسلامی ایران به نظام بین الملل با توان واقعی آن سازگار نبود. کوشش فراوان برای اتحاد اسلامی، حمایت از نهضت‏های آزادی بخش، تلاش برای برقراری روابط با ملت‏ها به جای دولت‏ها، اعلام صدور انقلاب اسلامی، دور شدن از دولت‏های محافظه کار منطقه (6) وضعیتی را پدید آورده بود که در سیاست خارجی از آن با نام نابرابری تعهد و توان یاد می‏شود، یعنی توان محدود کشور در چرخه تعهدات نا محدود گرفتار می‏شود. هر چند مسئولان بلند پایه نظام اعلان کردند در صدد صدور انقلاب اسلامی به کشورهای منطقه نیستند، اما برداشت کشورهای منطقه از اوضاع با بیانات مسئولان ایران متفاوت بود و آنها بر اساس ادراک خود، تصمیم می‏گرفتند و اقدام می‏کردند که با گفتار ایران تفاوت داشت.

گسترش جنگ به کشورهای دیگر

در مرحله تعقیب و تنبیه متجاوز، جمهوری اسلامی ایران با اجرای عملیات سرنوشت ساز کوشید تا تصمیم خود را از موضع قدرت عملی کند. آنها در پی فتح چند نقطه استراتژیک و فروپاشی ارتش و رژیم عراق بودند. در پی انجام عملیات و الفجر هشت که در 20 بهمن 1364 آغاز شد، شبه جزیره و بندر نفتی فاو به تصرف ایران درآمد و با قطع راه ارتباطی مستقیم عراق با خلیج فارس، صحنه نبرد به نزدیکی مرزهای مستقیم عراق با خلیج فارس، صحنه نبرد به نزدیکی مرزهای کویت کشیده شد. در پی بی نتیجه بودن تلاش همه جانبه عراق برای بازپس‏گیری فاو، وحشت حامیان عراق افزایش یافت. آنها خود را به طور جدی با تهدید گسترش انقلاب اسلامی رو به رو دیدند. در نتیجه، صفوف خود را فشرده‏تر کردند، به طوری که عربستان جنگ قیمت‏ها و عراق جنگ نفت کش‏ها را برای کاهش و قطع درآمدهای ایران در پیش گرفت. افزایش عرضه نفت کشورهای عربی، به ویژه عربستان، سقوط بی‏سابقه قیمت نفت را موجب شد. به طوری که در سال 1365، درآمد ایران به کم‏تر از شش میلیارد دلار رسید. این امر در دراز مدت، کاهش فراوان درآمد دولت را موجب شد و تجهیز و تدارک جنگ را با مشکل رو به رو کرد. (7)
در این زمان، نیروهای عراق که به نحو چشمگیری مسلح و مجهز شده و از نظر سازمان رزم نیز، توسعه در خور توجهی یافته بودند، دو طرح متفاوت را در دستور کار خود قرار دادند. نخست، در قالب استراتژی جنگ فرسایشی، در صدد برآمدند با انتخاب استراتژی دفاع متحرک و استفاده از توان نظامی از انفعال خارج شوند و نظامیان خود را با جبران بخشی از شکست نظامی - سیاسی در فاو از نظر روحی - روانی تقویت کنند، (8) اما در عمل، موفقیت چندانی به دست نیاوردند و زمامداران عراق با آغاز عملیات کربلای 5 در شرق بصره و شکسته شدن دیوار دفاعی مستحکم آنها دریافتند که توانایی لازم را برای مقابله با رزمندگان اسلام در جبهه زمینی ندارند؛ بنابراین، طرح دوم را با هدف جلب توجه کشورهای دیگر به خطرات جنگ، به ویژه جریان نفت در خلیج فارس و تضعیف توان مالی و پایگاه اجتماعی ایران با حمله به منافع نفتی، اقتصادی و مسکونی برگزیدند. این حملات که مکمل خوبی برای اقدام عربستان بود در طول سال 1366، نخست بر روی مناطق مسکونی تمرکز داشت (9) و سپس، با تمرکز بر مراکز نفتی و نفت کش‏ها در خلیج فارس ادامه یافت. شمار حملات عراق به کشتی‏ها در خلیج فارس از 37 حمله در سال 1364 به 71 و 96 حمله به ترتیب در سال 1365 و 1366 افزایش یافت. (10)
در این سال، حمله به کشتی‏ها تحول و گسترش دیگری را نیز شاهد بود. تا سال 1363، حملات عراق به جزیره خارک و بوشهر محدود بود. عراق تنها می‏توانست موشک‏های ضد کشتی را با بالگردهای سوپر فرلون (11) با حداکثر شعاع عملیاتی کم‏تر از دویست مایل شلیک کند. در آبان 1362، عراق به پنج فروند هواپیمای سوپر اتاندارد (12) با شعاع عملیاتی بیش از دویست مایل دست یافت، اما نتوانست مشکل برد و مسافت را حل کند. با افزایش برد موشک‏های ام - 1 در سال 1364، عراق توانست شعاع عملیاتی خود را تا سیصد مایل افزایش دهد. این کشور به طور مداوم از موشک‏های اگزوسه استفاده می‏کرد، ولی این موشک‏ها آن قدر سنگین نبودند که به راحتی، نفت کش‏ها را نابود کنند. (13) هم چنین، ایران ناوگانی مرکب از نفت کش‏های بزرگ را برای ذخیره نفت در حوالی لارک مستقر کرده بود تا در صورت قطع صدور نفت از طریق خارک، برای حدود هفت روز ذخیره داشته باشد. هم چنین در صدد بود تا پایانه‏های جدیدی در بنادر جاسک، لنگه و جزیره قشم راه اندازی کند. در هر حال عراق پس از شکست استراتژی طرح دفاع متحرک بار دیگر به نیروی هوایی متوسل شد. بعد از توقف سه ماهه از اواخر تیر 1365، موج جدید حملات با دامنه گسترده و شدت بیشتر آغاز شد. عراق دامنه حملات خود را با دریافت سلاح‏های پیشرفته در خلیج فارس افزایش داد و در 21 مرداد ماه 1365، برای نخستین بار جنگنده‏های عراقی به تأسیسات نفتی ایران در جزیره سیری حمله کردند و سه نفت کش در حال بارگیری را در ترمینال هدف قرار دادند. برخی از منابع معتقدند، در این حمله، عراق از کشورهای دیگر منطقه کمک گرفته است. این کشور برای حمله هوایی به سیری از چهار فروند میراژ اف 1 استفاده کرد که برای پرواز نهصد کیلومتری خود از ناصریه این کشور تا سیری به سوخت گیری مجدد نیاز داشتند. (14)
به هر حال، گسترش دامنه حملات هوایی عراق به سیری جمهوری اسلامی ایران را به چاره‏اندیشی واداشت. در نتیجه، بارگیری نفت را به لارک منتقل کرد. در 4 آذر 1365، عراق بار دیگر شعاع عملیات هوایی خود را در خلیج فارس گسترش داد و به جزیره لارک در تنگه هرمز
حمله کرد. جنگنده‏های میر اژ اف 1 که با استفاده از موشک‏های پیشرفته لیزری و با خطای کم تر به لارک حمله کرده بودند به دلیل طولانی بودن مسافت با کمبود سوخت در مسیر برگشت رو به رو شدند و در عربستان سعودی فرود آمدند. (15) این کشور بدون توجه به اصول مربوط به بی طرفی در جنگ که نگهداری از هواپیمای دو طرف مخاصمه را تا پایان جنگ الزامی می‏داند، سوخت لازم را در اختیار این جنگنده‏ها قرار داد و آنها را به عراق فرستاد. به این ترتیب، عراق توانست آخرین نقطه خلیج فارس را به کمک هواپیما و موشک‏های پیشرفته فرانسوی و با کمک نظامی مستقیم عربستان هدف حملات هوایی خود قرار دهد. هم چنین، نشان داد که هم چنان با استفاده از مزیت منطقه‏ای و بین المللی خود در دسترسی به پیشرفته‏ترین جنگ افزارهای شرق و غرب در صدد قطع درآمدهای نفتی ایران و در نتیجه، تضعیف توان نظامی ایران است.

به خطر افتادن جریان نفت‏

رژیم صدام با آگاهی از موقعیت و مناسبات بین المللی عراق تلاش کرد صدور نفت به جهان غرب را از راه جنگ نفت کش‏ها، با خطر رو به رو کند و با افزایش تنش در روابط کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس با جمهوری اسلامی ایران اوضاع را بیش از پیش بحرانی نماید و از این راه آنها را رو در روی هم قرار دهد. دعوت کویت از ابرقدرتها برای اسکورت نفتکش‏های کویتی زمینه را برای حضور نظامی گسترده امریکا و متحدان غربی‏اش فراهم آورد. از نگاه غربی‏ها، جنگ ایران و عراق تا اواخر 1365 یک جنگ محدود و بومی بود؛ زیرا، جز حملات معدودی علیه نفت کش‏ها در خلیج فارس تأثیر بسیار اندکی بر سایر دولت‏ها داشت. (16)گسترش حملات هوایی عراق به نفتکش‏ها و اعمال سیاست مقابله به مثل جمهوری اسلامی ایران علیه حامیان منطقه‏ای عراق باعث شد تا کویت در 23 دی ماه 1365 از امریکا بخواهد یازده فروند نفت کش این کشور را مجددا پرچم گذاری کند و آنها را با کشتی‏های جنگی خود اسکورت نماید. امریکا با هدف بازسازی اعتبار مخدوش شده خود در ماجرای رسوایی مک فارلین در میان کشورهای عرب جنوب خلیج فارس، جلوگیری از سقوط صدام و پیروزی انقلاب اسلامی، حمایت از جریان نفت در منطقه و جلوگیری از نفوذ شوروی در حوزه خلیج فارس، به درخواست کویت پاسخ مثبت داد (17) و بیش از پیش، در کنار عراق قرار گرفت؛ بنابراین، بر تعداد کشتی‏های جنگی امریکا که بر اساس دکترین کارتر و در قالب نیروی ویژه واکنش سریع در منطقه حضور داشتند، افزوده شد. حمله هوایی عراق به ناوچه امریکایی استارک در بهار 1366 که در اثر آن 37 تن از ملوانان امریکایی کشته شدند، مهم‏ترین واقعه‏ای بود که به استراتژی عراق برای بین المللی کردن جنگ کمک کرد. حمله به استارک (18) سومین تحول خلیج فارس در آغاز سال 1366 بود. ورود کشتی‏های جنگی ابرقدرت‏ها به خلیج فارس با دعوت کویت آغاز شد و متحدان منطقه‏ای عراق تلاش کردند از این راه، به طور عملی و مستقیم ایران را با قدرت‏های بزرگ درگیر کنند. نخستین بار، ایران و شوروی رو در روی هم قرار گرفتند. کشتی روسی ایوان کورتیف (19)هدف حمله قایق‏های تندرو قرار گرفت و تعجب و نگرانی جهانیان را برانگیخت. یک فروند نفت کش روسی که در اجاره کویت قرار داشت و در چارچوب برنامه عملیات اسکورت نفت‏کش‏ها حرکت می‏کرد، در 35 مایلی کویت، با مین برخورد نمود و سوراخ بزرگی در بدنه آن پدید آمد، اما واقعه مهم به دست عراقی‏ها به وقوع پیوست. آنها با حمله به ناوچه امریکایی استارک تقابل ایران و شوروی را به رویارویی ایران و امریکا تبدیل کردند. با کشته شدن 37 امریکایی به ناگهان مداخله محدود نظامی - سیاسی امریکا در خلیج فارس به افکار عمومی کشانده شد و بحث‏های گسترده‏ای را میان کنگره و دولت درباره قانون اختیارات رئیس جمهور در زمان جنگ مطرح کرد. روند بررسی اسکورت نفت کش‏های کویتی در خلیج فارس، علی رغم تشدید منازعه قدرت بین دولت و کنگره سرعت یافت و عملیات اسکورت از اول مرداد 1366 آغاز شد. (20)صدام حسین با ارسال نامه‏ای به ریگان ضمن ابراز تأسف از حمله به استارک به طور ضمنی وقوع آن را به ایران نسبت داد و نوشت: « این حادثه
حزن انگیز بار دیگر ضرورت فوری تمرکز تلاش‏ها به خاتمه بخشیدن به جنگ و وادار ساختن رژیم ایران به قبول صلح بر اساس مقررات و قوانین بین المللی و قطع‏نامه شورای امنیت ناظر به جلوگیری از خونریزی بیشتر در منطقه را مورد تأکید قرار می‏دهد». (21) رئیس جمهور امریکا بدون توجه به حمله عراق به استارک ادعا کرد: « مقصر واقعی ماجرا ایران است و آنها از این حادثه خشنود هستند». اقدامات امریکا آن گونه که صدام در نامه خود تصریح کرده بود در دو جهت تشدید شد. نخست، اعضای دائمی شورای امنیت تلاش‏های خود را برای تصویب قطع‏نامه‏ای که مباحث آن بعد از عملیات کربلای پنج در شرق بصره آغاز شده بود، افزایش دادند. هم چنین، اقدامات امریکا برای تقویت حضور نظامی خود در خلیج فارس بیشتر شد. امریکا برنامه آغاز اسکورت نفتکش‏های کویتی را اعلام کرد و در اوایل ماه 1366، نخستین کاروان از تنگه هرمز به سوی بنادر کویت حرکت نمود.

پی‌نوشت‌ها:

1-Escalation.
2-ر.ک. به: کریس هیبلزگری؛ جنگ پست مدرن: سیاست نوین درگیری؛ ترجمه احمد رضا تقاء؛ تهران: دانشکده فرماندهی و ستاد دوره عالی جنگ، 1381.
3-برای مطالعه بیشتر درباره شاخص‏های قدرت در عراق ر.ک. به: سید حسین سیف زاده؛ عراق: ساختار و فرآیند گرایش‏های سیاسی؛ تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1389.
4-حسین یکتا؛ روز شمار جنگ ایران و عراق بحران در خوزستان؛ جلد 2 تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات، 1377، ص 493.
5-Helms Christine Moss، Iraq: Estern Flank of the Arab World.Washington D.C.1984.P.204-208.
6-ر.ک. به: داود باوند: «نگرشی گذرا بر سیاست خارجی دولت خاتمی: نویدها و زنهارها» در مهدی ذاکریان. سیاست خارجی خاتمی از منظر صاحب نظران. تهران: همشهری، 1380، صص 121 - 136.
7-محمد باقر حشمت زاده؛ «جنگ تحمیلی و نفت» جنگ تحمیلی (مجموعه مقالات)؛ تهران: دانشکده فرماندهی و ستاد، 1373، صص - 27 - 86.
8-حسین اردستانی؛ تنبیه متجاوز. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379، ص 211.
9-موسی کاظمی. «تحلیل آماری جنگ شهرها، نگاهی از آغاز تا پایان» در مجید مختاری (به اهتمام) تأملی در جنگ ایران و عراق: چند مسئله راهبردی؛ تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1380، ص 157.
10-محمود یزدان فام؛ نبرد با دریا و دشمنان دریایی، فصلنامه تاریخ جنگ؛ شماره 17، تابستان 1377، ص 63.
11-Super Frelon.
12-Super Etendards.
13-Anthony H.Cordesman and Abraham R.Wagner. The Lesson of Modern War:.Vol.II:the Iran - Iraq War. London: Westview Press ، 1990.P.229.
14-یحیی فوزی و علیرضا لطف الله زادگان؛ روز شمار جنگ: در تدارک عملیات سرنوشت ساز؛ جلد 43، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1378، ص 288.
15-Cordesman. OP.Cit.P.242.
16-ژوهانس ایسنر؛ «مسئله تجاوز و نقش دریافت جهانی از جنگ ایران و عراق» در بازشناسی جنبه‏های تجاوز و دفاع؛ جلد 2، تهران: دبیرخانه کنفرانس بین المللی تجاوز دفاع، 1368، صص 295 - 302.
17-الیزابت گاملن و پال راجرز، «قرار گرفتن نفتکش‏های کویتی زیر پرچم ایالات متحده، دلایل و تأثیرات آن» در بازشناسی جنبه‏های تجاوز دفاع؛ جلد 2، تهران: دبیرخانه کنفرانس بین المللی تجاوز و دفاع، 1368، صص 153 - 184.
18-Stark.
19-Ivan Korotoyev.
Maxwell Orme Johnson. "The Role of U.S. Military Force in the Gulf War". in Christopher C.Joyner، The Persian Gulf War: Lessons for Stratgy، Law and Diplomacy. (New york: Green wood press،1990-20-).
21-Nadia EL-Sayed El-Shazly. The Gulf Tanker War: Iran and Iraqs Maritime Sword play. London: Macmilian Press LTD، 1998، p.282-292.

منبع: فصلنامه مطالعات جنگ ایران و عراق سال اول، شماره اول، تابستان 1381.